• وبلاگ : جشن دلتنگي
  • يادداشت : من بارها مرده ام بارها...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 29 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    سلام..خداي بزرگ اينقدوبلاگتون زيباست كه حد نداره..
    من اصلا حسودي نميكنم..شايد يه خرده املم..
    ممنون ازشما..
    براتون ارزوي موفقيت دارم
    شايد بخاطر از دست ندادن كسي اونقد كسي روتوتنگنا قرار بديمكه از دسش بديم..قفس طلايي هم قفسه..زحمتهامون و اينهمه تلاشمون
    اگه از دس بديمش بي نتيجه ميشه..هميشه اينجوريه..نه؟
    بابت همه چيز ممنون..

    سلام..

    اين متنتون جالب بود ولي از همه جالبتر متن قبلي(اپ قبلي) هست كه من رو خيلي تكون داد..

    اگه نخوام شما رو با استادم جناب اخوان ثالث مقايسه كنم، مطالبتون مقداري به زيبايي مطالب ايشون هست و البته اين متنهاي شما در مقابل چرك نويس هاي من مانند كوهي در مقابل كاهي است..

    پس به اميد(.م) بهتر شدن..

    سلام دوست عزيز . اولين باره كه وبلاگت ميام . راستش يه خورده جا خوردم . از اينكه درباره ي مرگ نوشته بودي ... و اينكه بارها مردي ... خوب عجيب بود ديگه !! به هر حال ممنونم كه به من سر زدي .

    موفق باشي

    بازم مهربوني خدا

    مردي خواب عجيبي ديد
    تو عالم رويا ديد رفته پيش فرشته ها و به کاراي اونا نگاه ميکنه
    يه دسته بزرگ از فرشته هارو ديد که سخت مشغول کارند و تند تند
    نامه هايي رو که توسط پيک ها از زمين مي رسند و باز مي کنند

    و آنها رو داخل جعبه هايي مي زارن.
    مرد از فرشته اي پرسيد : شما دارين چيکار ميکنين؟
    فرشته در حالي که داشت نامه اي رو باز ميکرد جواب داد
    اينجا بخش دريافته . ما دعاها و تقاضاهايي که ازمردم زمين توسط فرشته ها به ملکوت ميرسه رو به خدا تحويل ميديم
    مرد کمي جلوتر رفت. باز دسته بزرگي از فرشته هارو ديد که
    کاغذ هايي رو داخل پاکت ميذارن و اونهارو توسط پيک هايي
    به زمين ميفرستن. پرسيد شما چيکار ميکنين؟
    يکي از فرشته ها با عجله گفت : اينجا بخش ارساله
    ما لطف و رحمت و مهربوني خدارو توسط فرشته ها به
    زمين ميفرستيم.

    مرد کمي جلوتر رفت و ديد يه فرشته بيکار نشسته
    با تعجب پرسيد : شما اينجا چيکار ميکني و چرا بيکاري؟
    اينجا بخش تصديق جوابه. مردمي که دعاهاشون مستجاب ميشه
    بايد جواب تصديق دعا بفرستن ولي تنها عده ي خيلي کمي
    جواب ميدن.مرد پرسيد : مردم چه جوري ميتونن جواب تصديق
    دعاهاشونو بفرستن ؟
    فرشته جواب داد : خيلي راحته. فقط کافيه بگن
    خدا جونم ممنونتم

    ما نيامده ايم كه نجات يابيم

    آمده ايم كه نجات بدهيم

    دوستت دارم

    مراقب خودت باش

    راز خلقت فراموشي است

    ما فراموش كرده ايم كه از كجا آمده ايم

    ما جملگي اهل ديار عشق و شادي و حقيقت هستيم

    و آمده ايم كه اين مهم را به ياد همديگر بياوريم

    و دوباره و چند باره خالق بهترين ها باشيم

    و به طلاي ناب وجود برسيم

    ما جانشين خداوند هستيم بر روي زمين

    بياد مياوري؟

    نرگس عزيزم سلام

    حالت چطوره؟

    عزيزم ما اومديم به اين دنيا كه زندگي كنيم

    و خلق كنيم كه چه كسي هستيم

    زندگي را زندگي كن

    مرگ را بمير

    به نام عقل، عشق، تعادل و صلح.

    درود به نرگس عزيز

    مرسي به وبلاگم سر زدي و از آشنائيت خوشحالم. وبلاگ خيلي قشنگي داري و از فضاش خيلي خوشم اومد. جشن دلتنگي، جشن تنهايي و جشن مرگ.

    در مورد اين پستت:

    شعر فوق العادي است اما:

    مرگ را دوست دارم، چون تنها كنجكاوي زندگي است كه به دست خودم انجام نخواهم داد و بايد صبر كنم تا روزي خودش به سراغم بيايد و جام شوكران را به دستم بدهد، اما اينكه نوشيدني جام رو بخورم يا نه ميخواهم خود انتخاب كنم چرا كه شايد از مزه ي اين نوشيدني خوشم نيايد، شايد بخواهد بوسه اي بر گونه ام بزند ولي باز هم من بايد انتخاب بكنم كه آيا دوست دارم من را ببوسد يا نه؟ شايد به من دستور بدهد كه بيا برويم و آنوقت است كه با قدرت جلويش ايستادگي ميكنم كه هيچ كس نميتواند به من زور بگويد حتي تو. مرگ را دوست دارم، پياده روي با او را در يك غروب پائيزي دوست دارم، ميدانم يك روز يا شب به سراغم خواهد آمد و به من خواهد گفت كه بيا برويم تا ناشناخته ها را با هم كشف كنيم ولي دوست دارم قبل از رفتن با او و كشف ناشناخته ها زماني كوتاه او را به دنياي خودم بياورم و ناشناخته هاي دنياي خودم رو به او بشناسانم. شايد مرگ هم از ناشناخته هاي دنياي من خوشش آمد و در اين دنيا ماندگار شد، آنقدر كه شايد من زماني مجبور بشوم بروم و نقش او را اجرا كنم و دستش را بگيرم و به زور به دنياي خودش برگردانم. با او در همه حال زندگي ميكنم چرا كه او و من (زندگي) مكمل هم هستيم، مرگ دوست من است دوست نديده ي من ولي:

    هرگز مرگ را با گريه اي شاد نكرده ام برخيز زندگي را زنده كنيم.

    ساحر

    آغاز تفكر، برقراري تعادل، به اميد آزادي و صلح.

    سلام

    تشكر از لطفتون

    واما مرگ، پايان نيست.

    آغاز دويدن هاست

    در اين سو ، پاي ما آماده مي گردد

    در آن سو ؛ سخت مي تازيم

    تا آن مقصد بي مرز...

    ع.ص

    پرشكوفه باشيد

    سپاس

    سلام

    وبلاگ قشنگي داريد ...

    موفق باشيد ...

    تو مثل خواب گل، لطيف و ساده اي
    مثل من عاشقي، به خاک افتاده اي
    يه جنگل رمز و راز ، يه دريا ساده اي
    اسير عاطفه، ولي آزاده اي
    نياز من به تو، وراي خواستنه
    نياز جويبار، به جاري بودنه

    سلام دوست نديده

    منم هم از 18 سال پيش منتظر بودم

    اما يك روز فقط منتظر مرگ بودم

    دل نشين بود...

    < src="http://digg.com/tools/diggthis.js" type=text/java>

    شب از نيمه گذشت آخر
    شب بي ماه بي روزن
    شب سرد پر از حسرت
    پر از ياد سراب من


    ستاره مرد شبم شب شد
    لبم خاموش هوا سنگين
    منم مجنون بي ليلا
    منم فرهاد بي شيرين

    خدا حاقظ دل عاشق
    خداحافظ شب مستي
    تو هم اي صورتک رفتي
    کجا رفتي کجا هستي؟


    سلام عزيز

    ممنون كه اومدي.مهم رسيدن هست اما كاش زودتر برسيم.

    فداي تو

    .

    .

    .

    آسموني بموني

    سلام

    واقعا زيبا و عاشقانه بود

    من هم يه وبلاک دارم که به اندازه وبلاک شما قشنگ نيست

    ولي اگه مي شه افتخار بدين يه سري بهش بزنيد

    همچنين مايه افتخارمه که با هم تبادل لينک داشته باشيم

    ممنون وموفق باشي....

     <      1   2