سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هفتاد گناه برای نادان آمرزیده می شود، پیش از آنکه یک گناه برای دانشمند آمرزیده شود . [امام صادق علیه السلام]   بازدید امروز: 8  بازدید دیروز: 1   کل بازدیدها: 25232
 
جشن دلتنگی
 
تنهایی
نویسنده: نرگس(یکشنبه 86/6/11 ساعت 3:31 عصر)


 شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی ، ترا با لهجه گل های نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن بغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
پس از یک جستجوی نقه ای در کوچه های بی احساس
تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام روئید ، با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آب ترین موج تمنای دلم گفتی
دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم
همین بود آخرین حرفت
و من بعد از عبور تلخ و غمگینت
حریم چشم هایم را بر روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشبد وا کردم
نمی دانم چرا رفتی
نمی دانم چرا ، شاید خطا کردم
و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا ، تا کی ، برای چه
ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز کنار پنجره با مهربانی دانه بر می داشت
تمام بال هایش غرق در اندوه غربت شد
و بعد از رفتن تو آسمان چشم هایم خیس باران بود
و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت
کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد
و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آنکه می دانم تو هرز یاد من را با عبور خود نخواهی برد
هنوز آشفته چشمان زیبای توام
برگرد !
ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید
کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت :
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی مابین اشک و حسرت و تردید
کنار انتظاری بدون پاسخ و سردست
و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا ؟ شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

 



نظرات دیگران ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
الهی!!!
[عناوین آرشیوشده]

|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| مطالب بایگانی شده ||
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386

|| اشتراک در خبرنامه ||
  || درباره من ||
جشن دلتنگی
نرگس
اینجا برشی ست از زندگی من.....منی که هیچگاه هیچ کس نخواست بفهمد درونم چه می گذرد اینجا مینویسم چیزهایی که درونم می گذرد ......چیزهایی که هیچوقت هیچکس در ظاهر شادم ندید.......و نخواهد دید..... من نرگس 18ساله .......متولد در غمستان این زندگی پوچ ........و به ظاهر شاد.....

|| لوگوی وبلاگ من ||
جشن دلتنگی

|| لینک دوستان من ||
حسین
میلاد
loved110
l.boy
نسیم
مرد تنها
مقلوب عشق
وحید
آزیتا
عاشقانه زیستن ، غریبانه مردن

|| اوقات شرعی ||


|| وضعیت من در یاهو ||
یــــاهـو